سلامت کودک
نقش مهم والدین در آمادگی کوکان برای رفتن به مدرسه

میخواهیم پدر و مادران بدانند از موقعیت خودشان و اینکه چه باید بکنند تا کودک برای رفتن به مدرسه چه از نظر روانی، چه اجتماعی، چه تربیتی آماده شود!
– اینجا با دو مطلب مهم روبهرو هستیم:
۱- زمینههای تربیتی بچه، اینکه حتی در شیرخوارگی چگونه از شیر گرفته شده و یا آداب دستشویی رفتن را فراگرفته! در اصل ۵سال اول زندگی در آمادگی بچه برای ورود به مدرسه اهمیت زیادی دارد. اینکه در تربیت قبل از مدرسه خیلی دموکراتیک برخورد شده یا رها، همه تاثیرگذار است. از همان زمان طفولیت روی بحث استقلال باید تمرین و کار شود. آیا تمرین استقلال در گرفتن از شیوه آداب دستشویی رفتن، غذاخوردن و… اینکه اتاق یا وسایل مخصوص به خود داشته یا نه؟ آیا وقتهایی در خانه پیش بزرگتری تنها بوده؟ شبهایی را خانه پدربزرگ یا مادربزرگ بوده؟ اینها آمادگیها را برای مدرسه مهیا میکند.
اگر بچهها خوب پذیرای مسایل شخصی خود در خانه باشند، پذیرای محیط جدید هم خواهند بود. اما اگر ناسازگاری یا ترس دارند باید بررسی شود در چگونگی تربیت و برخورد والدین.
۲- نکته مهم دیگر اینجاست که به بچهها در روزهای اول مدرسه خوش بگذرد و آنها از محیط آدمها و برنامههای مدرسه لذت ببرند. درس را بههرحال همه یاد میگیرند اما مهمتر از درس احساس خوشآیندی است که باید از روزهای اول مدرسه داشته باشند. نگرشی که بچهها پیدا میکنند از تحصیل اولیای مدرسه در موفقیت و آیندهشان تاثیرگذار است. اول باید علاقهمندی ایجاد شود، هم در خانه و هم در مدرسه. هیچکدام از اولیا مدرسه و خانه نباید نگران عقب افتادن و نمره باشند که به بچهها منتقل میشود. اگر ماههای اول دنبال انباشتگی دانش نباشیم، دانشآموز مطمئنا علاقهمند میشود.
بحث دیگر، بچهها معمولا از بازیهایی که قوانین زیاد دارد خوششان نمیآید، پس روزهای اول مدرسه باید بازیهایی را با بچهها انجام دهند که قاعدهمند نباشد و بچهها را درگیر رقابت و حسادت نکند. بهطور کلی از سیستم برنده و بازنده باید خارج شد و همدلی و همکاری را رواج داد باید حس همه خوب هستید در هر شرایط را به بچهها منتقل کرد. اگر صف ایستادن، تکالیف، مقررات و نمره و درس را به شدت برای بچهها بزرگ جلوه بدهیم حتما دچار حالت دفاعی شده و پس میزنند و کاری دلچسب نخواهد بود. باید محیط خیلی رسمی نباشد. اول نگرش باید جا بیفتد تا بعد دانش. ۶سالهها اساسا در هرکاری دوست دارند اول باشند. مسوولین و والدین باید مراقب باشند تا محیط رقابتی نشود.
* بچهها را چگونه میتوان آماده کرد؟ بهطورمثال پیشدبستانیها مناسبند؟
– بحث دیگر بچههایی که پیشدبستانی میروند بهتر پذیرای محیط مدرسه هستند اما هستند شاگردانی که به پیشدبستانی نرفتند. از قبل باید با همکلاسی؟ معلم بهصورت انفرادی محیط مدرسه آشنا شوند و برایشان جشن در خانه و مدرسه برگزار شود اما نه افراطی و ؟ که بچه را دچار نگرانی و استرس کند.
* وقتی بچهها به خانه میآیند برخورد والدین باید چگونه باشد؟
- نباید مدام از نمره و چگونگی درس بپرسند که این ایجاد ارزشگذاری میکند. باید اجازه دهند بچهها خود از مدرسه از بازیها، از حسهای خوب و دوستیهایشان بگویید. معلم نباید ؟ یا یکی از دانشآموزان را برای دیگران نمونه معرفی کند که در دیگران حس بد ایجاد میکند، این مساله در کلاس اولیها از اهمیت خاصی برخوردار است که همه بچهها یکسان و برابر دیده شوند.
* از نظر عاطفی پدر و مادر چه تاثیری روی بچهها دارند؟
– آنها میتوانند به گونهای عمل کنند که بچهها از نظر عاطفی به پختگی رسیده باشند تا محیط جدید را راحتتر بپذیرند. اما بچهای که یا خیلی وابسته یا رها بوده با محیط جدید حتما مشکل خواهد داشت که باز باید با کمک خانه و مدرسه سعی شود تا شاگرد به پختگی عاطفه در رابطه با مدرسه برسد. ذوق و شوق بچهها چه در خانه چه در مدرسه باید شنیده شود، بچهها بیشتر شنونده با حوصله میخواهند تا نصیحتگر. آنها را درگیر پرسش و پاسخ یا مقایسه با همکلاسی نکنیم باید هیجاناتشان را تخلیه کنند.
* مسوولین مدرسه در ایجاد رابطه با بچهها چه کنند؟
– اطلاعاتی از قبل بدانند تا بهتر بتوانند ارتباط برقرار کنند. یکی پدر ندارد یکی مادر یکی بیماری! اینطوری از پیش آمدن خیلی از مسایل که بچه را افسرده میکند جلوگیری میشود. خاطراتی شیرین از مدرسه گفته شود چه در خانه، چه در مدرسه از طرف اولیا.
در خانه هم با شروع مدرسه جایی را مثل اتاق، کمد یا کشو به شاگرد اختصاص دهند تا احساس مستقل شدن و بزرگ بودن و مسوولیت کند. این حس مالکیت از وابستگی کم و به استقلالش کمک میکند.
نمونههایی از بچههای کلاس اولی:
– دانشآموزی که از روز اول مدرسه اجازه نداد مادرش از مدرسه خارج شود، پیگیری که شد معلوم شد در سال گذشته در پیشدبستانی مربی پیشدبستانی در چند مورد بسیار خشن با بچهها برخورد کرده و همین باعث ترس دانشآموز از ماندن در جاهای عمومی بهخصوص مدرسه شده. با همکاری مدرسه مادر بهعنوان کادر مدرسه چند ماهی در مدرسه مشغول بهکار شد تا کمکم دانشآموز به محیط و مسوولین و بچهها انس گرفت.
– پسربچهای که شرطش برای رفتن به مدرسه، بردن ماشین زردش بود والدین هر ترفندی بهکار بردند راضی نشد بدون ماشینش برود، لذا موضوع را با مسوولین مدرسه درمیان گذاشتند و حداقل تا چند هفته پسربچه با ماشینش به کلاس میرفت تا اینکه کمکم راضی شد یکروز درمیان بعد دو روز درمیان و بعد وقتی با همکلاسیهایش دوست شد، ماشین را خانه گذاشت و به تنهایی به مدرسه رفت.
– دختربچهای که روز اول مدرسه بهقدری پر انرژی و شور بود که به سرعت با مدیر و ناظم دوست شد با معلمها بهعنوان دستیار بچههایی را که همسن و سال خودش بودند دلداری میداد وجود این دانشآموز کلاس اولی با چنین روحیهای باعث شد که خیلی از دانشآموزان بهسختی از والدین جدا میشدند بهراحتی همراهش شوند.
منبع:موفقیت